کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۳۰۲

۱

ایدل ز نخل ناله و آهت ثمر چه شد

وز تخم اشک ریزی پیوسته بر چه شد

۲

ای همنشین بگوی تو خود گر چو من نه ای

کز دیدنش زهوش چو رفتی دگر چه شد

۳

پیوسته در کنار منست و ز اضطراب

فرصت نمی شود که بپرسم کمر چه شد

۴

تا از صدف جدا شده در زر نشسته است

گر از وطن برید زیان گهر چه شد

۵

صد ره سفر بملک جنون کردی و هنوز

ای دل بجاست عقل تو سود سفر چه شد

۶

چیزی بهای خصمی این ناکسان مده

گردون که هست دشمن اهل هنر چه شد

۷

چون بر تو روشن است چگویم ز حال دل

گفتن چه احتیاج که شمع سحر چه شد

۸

نگرفت کس ز سینه صد چاک من خبر

آری کرا غمست که زخم سپر چه شد

۹

زآمیزش چو شیر و شکر با مراد دل

موئی چو شیر مانده ندانم شکر چه شد

۱۰

داریم ای کلیم دل و دین و صبر و هوش

گر در بهای بوسه ندادیم زر چه شد

تصاویر و صوت

دیوان ابوطالب کلیم کاشانی به تصحیح پرتو بیضایی - تصویر ۲۲۶

نظرات