کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۳۵۸

۱

نه درین گلشن گلی از آشنائی بو دهد

نه نسیمی غنچه گلهای ما را رو دهد

۲

بیم آن باشد که شادی مرگ کردم چون حباب

گر درین آب و هوایم خنده گاهی رو دهد

۳

چرخ دیگرگون نخواهد شد بدلتنگی ساز

پستی این سقف سر را تکیه بر زانو دهد

۴

در پناه عارضت خط ملک خوبی را گرفت

دشمن خود را چرا کس اینقدر پهلو دهد

۵

ناله ای بشنو زبلبل چون بگلشن آمدی

اینقدر بنشین که گل زخمی ز زلفت بو دهد

۶

گردش چشمت چو پیماید بهر کس دور خویش

سرمه را بتوان بخورد هر نصیحت گو دهد

۷

در علاج درد دل ساقی طبیبت بس کلیم

بوسه فرماید غذا، وز باده ات دارو دهد

تصاویر و صوت

نظرات