کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۳۶

۱

دوش گم کردم ز بیهوشی ره کاشانه را

یافتم باز از نوای جغد این ویرانه را

۲

من که در دام آمدم، نه از فریب دانه بود

غیرتم نگذاشت در دام تو بینم دانه را

۳

دل در آن کو باز یاد سینهٔ من می‌کند

کنج گلخن بهتر از گلشن بود دیوانه را

۴

طالع بد بین که بر چاک دلم خندید و رفت

آنکه مرهم می‌نهاد از رحم، زخم شانه را

۵

شوری از من برنمی‌خیزد به بزم می‌کشان

داغ دارم در خموشی‌ها لب پیمانه را

۶

تا کی ای سر در هوا در آسمان جویی خدا

ذوقی از بالا نشستن نیست صاحبخانه را

۷

آرزوی بوسه از ساقی نه حد چون منی است

مستم و با ترس می‌بوسم لب پیمانه را

۸

در حریم دل چو شمع ناله‌افروزی کلیم

حاجت شمع و چراغی نیست آتشخانه را

تصاویر و صوت

کلیات طالب کلیم کاشانی ـ ج ۱ (بر اساس نسخه ملکی کلیم) به کوشش مهدی صدری - طالب کلیم کاشانی - تصویر ۱۴۸

نظرات