کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۳۶۶

۱

کی تمنای تو از خاطر ناشاد رود

داغ عشق تو گلی نیست که بر باد رود

۲

نرود حسرت آن چاه زنخدان از دل

تشنه راآب محالستکه از یاد رود

۳

گر بشستن برود نقش الف از شانه

فکر بالای تو هم از دل ناشاد رود

۴

نتوان از سر او برد هوای شیرین

لشکر خسرو اگر بر سر فرهاد رود

۵

در ره عشق جهانسوز چه شاه و چه گدا

حکم سیلاب بویرانه و آباد رود

۶

می کشد هر چه بدریا رسد از چشم ترم

ناز شاگرد خردمند باستاد رود

۷

اگر آئینه نیابد ز قبولت نظری

زلف جوهر همه از چهره فولاد رود

۸

اشک سودی نکند عاشق دلباخته را

چکند دانه چو دام از کف صیاد رود

۹

کاش چون شمع شود سر همه اعضای کلیم

تا سراسر بره عشق تو بر باد رود

تصاویر و صوت

نظرات