کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۳۷۷

۱

می نشاط نه جام جهان نما دارد

که کیمیای طرب کاسه گدا دارد

۲

براه شوق چو پرگار پایم از جا رفت

اگر بگردم بر گرد خویش جا دارد

۳

بکیش اهل تجرد نماز نیست درست

بمسجدی که سرانجام بوریا دارد

۴

مباش راست که در خاک و خون بود جانت

بگوش هوش نی تیر این صدا دارد

۵

مآل کار دگر روی کارها دگرست

گیاه نیل همان گونه حنا دارد

۶

در آسیای فلک هیچ رسم نوبت نیست

شکست کار همین از برای ما دارد

۷

سبیل تست اگر خون عاشقان، آبست

ور آتشست خود آتش کجا بها دارد

۸

بلای عشق جفای نصیحتش زیبا است

که خار پاخلش سوزن از قفا دارد

۹

سرشک خانه بیتابیم رسانده بآب

بخاکپای تو چشمم امیدها دارد

۱۰

خوشست با همه آمیزش اندکی پرهیز

حباب خانه ز دریا از آن جدا دارد

۱۱

علاج ناز طبیبان نمی توان کردن

وگرنه هر مرض مهلکی دوا دارد

۱۲

ز خار راه ملامت کلیم را چه غمست

که او ز آبله اخگر بزیر پا دارد

تصاویر و صوت

کلیات طالب کلیم کاشانی ـ ج ۱ (بر اساس نسخه ملکی کلیم) به کوشش مهدی صدری - طالب کلیم کاشانی - تصویر ۳۱۲

نظرات