کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۳۸۳

۱

خوش آنزمان که عتاب بهانه ساز نبود

زبان تیغ جفا اینقدر دراز نبود

۲

بروی طوفان روزیکه دیده وا کردم

بروی دریا چشم حباب باز نبود

۳

بلند و پست جهان با هم است پس زچه رو

نشیب بخت مرا طالع از فراز نبود

۴

نشسته ایم بخاک سیه ز طبع بلند

سزای آنکه طبیعت زمانه ساز نبود

۵

گهر خزف بود آنجا که گوهری نبود

هنر غریب شد آنجا که امتیاز نبود

۶

مگیر سهل اگر درد عشق یکروز است

کدام روز تب شمع جانگداز نبود

۷

دمیکه تخته مشق جراحتش بودم

هنوز آن مژه شوخ تیغ باز نبود

۸

شکایتی که دل از زلف تابدار تو داشت

کم از شکایت شمع از شب دراز نبود

۹

کلیم نسبت شمع ار بشعله چسبان شد

بتنگ درزی ربط نیاز و ناز نبود

تصاویر و صوت

دیوان ابوطالب کلیم همدانی به کوشش محمد قهرمان - ابوطالب کلیم همدانی - تصویر ۵۲۶

نظرات