
کلیم
غزل شمارهٔ ۴۳
۱
تا خانمان ما همه بر باد داده آب
مانند اشک از نظر ما فتاده آب
۲
چیزیکه متصل بود امروز، اشک ماست
اجزای دهر را همه از هم گشاده آب
۳
دیوار و در، فتاده چو مستان به هر طرف
کرده است در نهاد جهان کار باده آب
۴
جز خانهٔ حباب دگر منزلی نماند
تا روی در خرابی عالم نهاده آب
۵
چون آفتاب سرزده آید به خانهها
مانند فرش در همه منزل فتاده آب
۶
دایم ز آب مدحت نواب خان تر است
کس چون کلیم تیغ زبان را نداده آب
نظرات