کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۴۵۴

۱

چون دف تر ناله از بیداد کمتر می‌کنم

می‌کشم جور و تغافل در برابر می‌کنم

۲

سرنوشتم گر شهادت نیست در کویت چرا

بوی خون می‌آید از خاکی که بر سر می‌کنم

۳

بس که هردم می‌رسد فوج بلایی بر سرم

گر کشم آهی خیال گرد لشکر می‌کنم

۴

آنقدر کالماس بر داغم سپهر افشانده است

من نمک از گریه شب در چشم اختر می‌کنم

۵

می‌برم با خود لباس داغ حسرت را به خاک

پیش بینم فکر عریانی محشر می‌کنم

۶

زاهدان عهد ما معیار حق و باطلند

هرچه را منکر شوند این قوم باور می‌کنم

۷

سرکشی‌ها را غبار از سر اگر بیرون کند

خویش را با خاک در پستی برابر می‌کنم

۸

رشته از گوهر به خود می‌بالد و تن از سخن

گر سخن گویم علاج جسم لاغر می‌کنم

۹

در جهان دائم نشان تیر انکارم کلیم

گر ز مصحف چامه ناموس در بر می‌کنم

تصاویر و صوت

کلیات طالب کلیم کاشانی ـ ج ۱ (بر اساس نسخه ملکی کلیم) به کوشش مهدی صدری - طالب کلیم کاشانی - تصویر ۶۰۲

نظرات

user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۲/۱۰/۲۳ - ۱۰:۳۶:۲۶
  رشته از گوهر به خود می‌بالد و تن از سخن گر......... گویم علاج جسم لاغر می‌کنم مشخص است که کلمه ای افتاده است
user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۲/۱۰/۲۳ - ۱۰:۴۲:۰۶
گر ●سخن● گویم علاج جسم لاغر می کنم