کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۴۷۵

۱

باین دماغ که از سایه اجتناب کنیم

بر آن سریم که تسخیر آفتاب کنیم

۲

بگریه سحری سعی بیش ازین خوش نیست

چه لایقست که در شیر صبح آب کنیم

۳

شود بصیر بدل عجز چون کمال گرفت

گذشت از آنکه توانیم اضطراب کنیم

۴

ز شور ناله بود جمله بیقراری اشک

نمی گذارد کاین طفل را بخواب کنیم

۵

سفینه می رود این سعی ناخدا عبث است

چو عمر می گذرد ما چرا شتاب کنیم

۶

هوای خانه ناموس و ننگ دلگیر است

خوش آنکه بر سر عقل این بنا خراب کنیم

۷

کدام سوخته جان راست تاب آتش ما

بآه سرد دلی را مگر کباب کنیم

۸

بیمن عشق ز خاک وجود می سازیم

گلی که غازه رخسار آفتاب کنیم

۹

بود کلیم که باز از نشان دندانها

برای بوسه لبی چند انتخاب کنیم

تصاویر و صوت

کلیات طالب کلیم کاشانی ـ ج ۱ (بر اساس نسخه ملکی کلیم) به کوشش مهدی صدری - طالب کلیم کاشانی - تصویر ۶۲۵

نظرات