کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۴۷۸

۱

آوردم از مو قلم چون شرح ضعف تن کنم

ور ز جان سختی نویسم خامه از آهن کنم

۲

کلبه‌ام هرگز چراغ از تیره‌روزی‌ها نداشت

در دم آخر عجب گر خانه را روشن کنم

۳

کی بود کو را بیابم واگذارم خویش را

از گریبان دست بردارم در آن گردن کنم

۴

جامه فانوس می پوشاندم هر دم بزور

من کجا پروای جان دارم که فکر تن کنم

۵

صورت قلاب ماهی گیرد از ناراستی

رشته تسبیح زاهد را چو در سوزن کنم

۶

قطره ای از اشک خونین می چکانم بر سرش

انتخاب خار خوش قدی چو در گلشن کنم

۷

بلبلان را ناله در گلزار کردن عیب نیست

همچو نی لب بر لبش بگذارم و شیون کنم

۸

دل فسرد از توبه دیگر می کشی بیفایدست

در چراغ مرده نفعی نیست گر روغن کنم

۹

چون کنم اظهار نسبت با گرفتاران کلیم

خویش را مرغ قفس از چاک پیراهن کنم

تصاویر و صوت

دیوان ابوطالب کلیم همدانی به کوشش محمد قهرمان - ابوطالب کلیم همدانی - تصویر ۵۸۶

نظرات