کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۴۸۴

۱

طالع وارون بر آن برگشته‌مژگان بسته‌ایم

گرچه بی‌قدریم خود را بر عزیزان بسته‌ایم

۲

موری از تاب کمر ما را تواند صید کرد

چشم همت گرچه از ملک سلیمان بسته‌ایم

۳

دیده گر سیراب شد، دل تشنه یک قطره ماند

خانه ویران کرده تا آیین دکان بسته‌ایم

۴

دانه دام تعلق مزرع گیتی نداشت

ما به امید چه یارب دل به دوران بسته‌ایم

۵

خاطر آشفته ما هست عیب روزگار

بر سر ایام دستار پریشان بسته‌ایم

۶

ما و می در این چمن چون توبه فصل بهار

روز اول با شکستن عهد و پیمان بسته‌ایم

۷

از شکسته کشتی ما تا گهی یاد آورد

رشته‌های موج بر انگشت طوفان بسته‌ایم

۸

در حصار آهن ما غم نخواهد راه کرد

رخنه‌های سینه را یکسر ز پیکان بسته‌ایم

۹

خار مژگان را به چشم کم مبین دیگر کلیم

چار موسم از گلش نخل شهیدان بسته‌ایم

تصاویر و صوت

دیوان ابوطالب کلیم کاشانی به تصحیح پرتو بیضایی - تصویر ۳۰۱

نظرات

user_image
سعید
۱۴۰۱/۰۵/۰۳ - ۱۶:۲۲:۲۷
تناقض یا پارادوکس یکی از اصلی ترین ابزار های زیبا سازی شعر محسوب میشود که بسیاری از شاعران بزرگ ادبیات فارسی از آن بهره گرفته اند  کلیم کاشانی شاعریست که همانند حافظ از این ابزار کارآمد در غزلیاتش فراوان استفاده کرده  همانند بیت ششم این غزل زیبا ما و می در این چمن چون توبه فصل بهار  روز اول بر شکستن عهد و پیمان بسته‌ایم پیمان بستن بر سرِ شکستنِ عهد و پیمان ، تناقضی بسیار زیباست... توبه ی فصل بهار عبارتی کنایه آمیز است زیرا کسی که از خوردن می و شراب توبه کرده باشد در فصل بهار به ناچار توبه خود را خواهد شکست چرا که به اصطلاح امروزی  در فصل بهار شراب واقعا می‌چسبد. پس به قول کلیم عهد و پیمان بستن برای نخوردنِ شراب شبیه توبه در فصل بهار است ، اصلا برای شکستن بسته شده...