
کلیم
غزل شمارهٔ ۴۹۲
۱
ما که پیش از مرگ آسایش تمنا میکنیم
شکوه از بدگردی افلاک بیجا میکنیم
۲
چون به کوی خاکساری سرکشی از سر نهیم
تا هوای خشت بالین را ز سر وامیکنیم
۳
ما خس سیلاب سوداییم و در سیر سلوک
گر به دریا میرویم، ار جا به صحرا میکنیم
۴
ترک و تجریدی که ما داریم بیاجر است، حیف
چون ز رشک اهل دنیا ترک دنیا میکنیم
۵
کار فردا را ز ما امروز میخواهند و ما
هرچه را امروز باید کرد فردا میکنیم
۶
چاره کم کن تا جفای دهر هم کمتر شود
افکند صد عقده در کار ار یکی وامیکنیم
۷
بس که هرجا شکوه افلاک و انجم کردهایم
شرمساری میکشیم، ار سر به بالا میکنیم
۸
گر به کنج عزلت از تنهاییم گیرد ملال
ما و عنقا هردو در یک آشیان جا میکنیم
۹
خواه صبر و خواه دل هرچیز گم شد از کلیم
جمله را در کوچه زلف تو پیدا میکنیم
تصاویر و صوت


نظرات