
کلیم
غزل شمارهٔ ۵
۱
ضعف طالع برده از من قوت تدبیر را
برنتابد از خرابی خانهام تعمیر را
۲
گر چنین شاداب از خون شهیدان میشود
آب پیکان سبز خواهد کرد چوبِ تیر را
۳
کی دگر از خانهٔ چشمم قدم بیرون نهی
زآستانت بردم آنجا خاک دامنگیر را
۴
ما ز قید او نمیخواهیم پا بیرون نهیم
ورنه در باز است دایم خانهٔ زنجیر را
۵
هر نفس بیاختیار از سینه میآید به لب
نالهٔ گرمی که آتش میزند تأثیر را
۶
چشم مستت شوخی و بیباکی از حد میبرد
گرچه میبیند به فرق خویشتن شمشیر را
۷
انتظار ساغر از ساقی مکش دیگر، کلیم
فکر خود کن کس نمیریزد به خاک اکسیر را
تصاویر و صوت

نظرات
سیدمحمد جهانشاهی