کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۵۰۲

۱

روز و شب از بس که محو آن میان گردیده‌ام

موی می‌ترسم برآید عاقبت از دیده‌ام

۲

فرصت عشرت ز کف ندهم به هرجایی که هست

گریه تا بس کرده‌ام بر حال خود خندیده‌ام

۳

گل به بستر تا نیفشانی نمی‌خوابی و من

شمع‌سان با شعله در یک پیرهن خوابیده‌ام

۴

همچو من در پیش یار بی‌وفای خود کلیم

زود نتوان خار شد، عمری وفا ورزیده‌ام

تصاویر و صوت

دیوان ابوطالب کلیم همدانی به کوشش محمد قهرمان - ابوطالب کلیم همدانی - تصویر ۵۷۸

نظرات