
کلیم
غزل شمارهٔ ۵۰۶
۱
کار دوران چیست جمعیت پریشان ساختن
سیل مجبورست در معموره ویران ساختن
۲
پاک طینت را بکین کس نشاید گرم کرد
بهر خونریز از طلا شمشیر نتوان ساختن
۳
گر طبیب همت ایام عیسی دم شود
باید از وی درد فقر خویش پنهان ساختن
۴
ابر اگر از طینت اهل جهان آگه شود
قطره سازی را بدل سازد به پیکان ساختن
۵
ترک دنیا پیش این دنیاپرستان کافریست
چون بکیش هندوان بتخانه ویران ساختن
۶
گریه ما را گر میرابی گلشن دهند
عاجز آید نوبهار از غنچه ویران ساختن
۷
با همه ناقابلی دارد هنرها بخت ما
می تواند از گل و ریحان مغیلان ساختن
۸
بیکدورت راحت از گیتی نشاید چشم داشت
زانکه ناچارست با دود چراغان ساختن
۹
نار پستان دست فرسود هوا باشد کلیم
بعد از این خواهیم با سیب زنخدان ساختن
تصاویر و صوت

نظرات