
کلیم
غزل شمارهٔ ۵۲۳
۱
شکارگاه معانی است کنج خلوت من
زه کمان شکارم کمند وحدت من
۲
خدنگ خامه چو پر از بنان من یابد
خطا نمی شود از صید تیر فکرت من
۳
زدور گردی جائی روم بدشت خیال
که گم شود ره طی کرده گاه رجعت من
۴
چگونه معنی غیری برم که معنی خویش
دوبار بستن دزدیست در شریعت من
۵
ز شوق شاهد معنی همیشه همچو دوات
براه عالم بالاست چشم حیرت من
۶
هلاک گوهر قدر خودم که شیشه بسنگ
اگر خورد شکند در میانه قیمت من
۷
اگر بچاه در افتم رسم باوج کمال
ز سازگاری افتادگی بطینت من
۸
مسافتی است که صد عقده سد ره دارد
میان سبحه تزویر و دست همت من
۹
کفن بخلوت گور است برگ و سامانی
باین غبار نیالوده کنج عزلت من
۱۰
از اینکه دست امیدم کلیم کوتاه است
خدا معانی برجسته داد قسمت من
نظرات