کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۵۳۴

۱

ز خجلت تا دل ما را شکسته

بود چون ساقی مینا شکسته

۲

سزاوار جفایت هیچکس نیست

براهت خار قدر پا شکسته

۳

زدستت باده ساقی مومیائی است

پر از می کن اگر مینا شکسته

۴

شکست توبه پیروزی و فتحست

کزو شد لشکر غمها شکسته

۵

شکسته خاطری یکسوی دارم

تنی چون نامه سرتاپا شکسته

۶

دل زارم بسان توبه می

نرست از دست مردم نا شکسته

۷

رواج قمریان از ناله من

چو قدر سرو از آن بالا شکسته

۸

نمازم را درستی نیست هرچند

زبار سجده هفت اعضا شکسته

۹

کلیم اصلاح دل تا چند، گو باش

درست از دیگران، از ما شکسته

تصاویر و صوت

نظرات