کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۵۳۵

۱

ز آشفتگی حالم ربط از سخن بریده

از هم فتاده حرفم چون نامه دریده

۲

در وادی محبت شاید رسد بآبی

رفتست تا بچشمم خار بپا خلیده

۳

سامان دلربائی، لطفست و مهربانی

نه چشم نیم مست و نه ابروی کشیده

۴

سرسبز باد یارب بستان عشق، کانجا

غلطیده است بر گل، مرغ بخون طپیده

۵

قدرت چو نیست، مردن از زندگیست خوشتر

صد بار سر بریده، بهتر ز پر بریده

۶

هم طالع نصیحت درد دلیست ما را

در پیش هر که گفتنی نشنیده و شنیده

۷

در چین طره او، از حال دل چه پرسی

یک سینه زخم دارد چون شانه نو رسیده

۸

گردد ز حرف سردی پرحوصله، تنگ ظرف

آشوبد از نسیمی دریای آرمیده

۹

شد عمرها که نگرفت یک مست جای منصور

آری کمان حلاج ماندست نا کشیده

۱۰

بیدار نگردد بخت کلیم شاید

زیرا که کام دل را دائم بخواب دیده

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
جعفر عسکری
۱۴۰۳/۰۲/۲۰ - ۰۷:۳۲:۰۷
تُنُک‌ظرف در بیت هشتم درسته.  مصرع اول بیت آخر هم، "گر"  بعد از بیدار جاافتاده.