کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۵۵۸ - در مدح محمدامین میرجملهٔ شهرستانی

۱

هردم از خویشتن آهنگ رمیدن داری

نه همین ز اهل وفا میل بریدن داری

۲

ناله انگشت به لب می‌زندم هر ساعت

شکوه‌ای سر کنم ار تاب شنیدن داری

۳

آتشی از نگه گرم نگاهی باید

از جگر گر سر خونابه کشیدن داری

۴

هر سر موی ترا جلوه ناز دگر است

نگهی سوی خود انداز که دیدن داری

۵

دگر آزادی کونین تمنا نکنم

گر بدانم که سر بنده خریدن داری

۶

عزلتت گوشزد روح امین گشت کلیم

بس بود گر سر تحسین طلبیدن داری

تصاویر و صوت

نظرات