کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۵۵۹

۱

رواج جهل مرکب رسیده است بجائی

که کرده هر مگسی خویشرا خیال همائی

۲

ز طور مرتبه موسوی فرود نیاید

بدست کور گر افتد درین زمانه عصائی

۳

ز رغم مائده عیسوی بخویش ببالد

اگر چه کاسه خالی بود بدست گدائی

۴

زند ز نغمه داود طعنه صوت صدایش

زمانه بر گلوی هر خری که بست درائی

۵

ز خاک بیمدد دستگیر هر که نخیزد

زند بافسر خورشید نخوتش سرپائی

۶

نیاز و عجز گدایانه می خرند و ندارند

مروتی که گدائی از آن رسد بنوائی

۷

ز دانه خرمن اهل غرور مایه ندارد

رود بغارت اگر برخورد بکاهربائی

۸

تمام در شب تاریک جهل، یوسف وقتند

سری بر آور ای شمع امتیاز کجائی

۹

همه ببانگ سگ نفس می روند بمنزل

عجب تر اینکه به از خضر جسته راهنمائی

۱۰

کلیم خاطر روشن زغم چه عکس پذیرد

بر آینه تیرگی است زنگ زدائی

تصاویر و صوت

دیوان ابوطالب کلیم همدانی به کوشش محمد قهرمان - ابوطالب کلیم همدانی - تصویر ۶۳۷

نظرات