
کلیم
غزل شمارهٔ ۵۷۱
۱
صد رنگ ناله دارد بیمار زندگانی
اینست عندلیب گلزار زندگانی
۲
گر دیده را ببندم، راه نفس بگیرد
از بس کناره گیرم از کار زندگانی
۳
با کاروان هستی دیدیم، یک متاعست
جز شکوه نیست چیزی دربار زندگانی
۴
در کیش عشقبازان اسلام چیست؟ دانی
از تیغ او بریدن، زنار زندگانی
۵
با آب تیغ خوبان خاصیت سرابست
کز هر دو گردد آسان دشوار زندگانی
۶
یک مرهمست و صد زخم، کی می شود تلافی
بیش از گلست خارش گلزار زندگانی
۷
شهرت که باشد آفت نزدیک هر خردمند
دانی که آن کدامست اظهار زندگانی
۸
از شهر بند هستی بیش از اجل برون شو
تا بر سرت نیفتد دیوار زندگانی
۹
یکدم نشد که گردد ساکن غبار آهم
بی گرد نیست گویا رفتار زندگانی
۱۰
تا کی کلیم خواهی عمر دراز از ایزد
کوته چرا نخواهی آزار زندگانی
نظرات