کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۶۰

۱

در آتش عشق مهوشان رفت

آسان پی دل نمی‌توان رفت

۲

دل از پی درد او روان شد

منزل دنبال کاروان رفت

۳

این مهمان نخواندهٔ آه

شد خوار ز بس، بر آسمان رفت

۴

تیر تو گرفت کشور دل

این مژده به خانهٔ کمان رفت

۵

راه سفرت دلا نبسته است

گاهی از خویش می‌توان رفت

۶

ای گلبن تازه، خار جورت

اول در پای باغبان رفت

۷

با جذبهٔ دام، بی‌پر و بال

بتوان چو سفیر از آشیان رفت

۸

عاشق شمع است و قدر او را

وقتی دانند کز میان رفت

۹

آوارگی کلیم خواهم

کز هند توان به اصفهان رفت

تصاویر و صوت

دیوان ابوطالب کلیم کاشانی به تصحیح پرتو بیضایی - تصویر ۱۳۰
کلیات طالب کلیم کاشانی ـ ج ۱ (بر اساس نسخه ملکی کلیم) به کوشش مهدی صدری - طالب کلیم کاشانی - تصویر ۲۹۲

نظرات