کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۶۶

۱

گر آه و ناله داری در ملک عشق باب است

بد یمن شادمانی چون خانهٔ حباب است

۲

چشمت به خون عاشق گر تشنه است سهل است

چیزی‌که می‌توان خواست از دوستان شراب است

۳

دشمن ز شغل خصمی آسودگی ندارد

تا بخت دشمن ماست در آرزوی خواب است

۴

چون در سرا نداری، سرمایهٔ تعلق

آن شب که آتش افتد، در خانه ماهتاب است

۵

گر چرخ برنگردد بخت کسی زبون نیست

روزم اگر سیاه است تقصیر آفتاب است

۶

محنت چو گشت عادت، جور فلک چه باشد؟

چون تن به بند دادی زنجیر موج آب است

۷

تو پادشاه حسنی مشمار بوسه بر ما

زیرا که عیب شاهان دانستن حساب است

۸

با بار منت خضر آب بقا سبک نیست

آبی که خوشگوار است از چشمهٔ سراب است

۹

نادانی تغافل هنگام پرده‌پوشی

نزد کلیم بهتر از علم صد کتاب است

تصاویر و صوت

نظرات