کلیم

کلیم

غزل شمارهٔ ۸۵

۱

شیوهٔ نادان بود بر عاشق بیدل گرفت

بر اصول رقص بسمل کی کند عاقل گرفت؟

۲

عشق با سیلاب پنداری ز یک سرچشمه است

جای خود ویران کند هر جا دمی منزل گرفت

۳

طبع بی‌انصاف را از عیب جوئی چاره نیست

گر به زیر تیغ آمد نکته بر قاتل گرفت

۴

هر کجا سامان فزون‌تر بهره‌مندی کمتر است

تشنه زاب جوی بیش از سیل کام دل گرفت

۵

موج می تیغ است بر وی جلوهٔ گل آتش است

هر کجا طبع بلند از دهر بی‌حاصل گرفت

۶

سفله چون دستش قوی گردد زبون‌کش می‌شود

حرص هر جا غالب آمد لقمه از سائل گرفت

۷

بادهٔ صحبت اگر یکدم بود دارد اثر

تیغ، تعلیم به خون غلتیدن از بسمل گرفت

۸

راه عشق است اینکه نتوان بی‌ادب یک گام رفت

گَرد اگر برخاست از جا، رخصت از محمل گرفت

۹

رفت عمرم در سفر چون موج و نتوانم کلیم

گوشهٔ امنی درین دریای بی‌حاصل گرفت

تصاویر و صوت

کلیات طالب کلیم کاشانی ـ ج ۱ (بر اساس نسخه ملکی کلیم) به کوشش مهدی صدری - طالب کلیم کاشانی - تصویر ۲۸۷

نظرات