
کلیم
غزل شمارهٔ ۹۷
۱
در شراب صحبت احباب زهر غفلت است
گر به چاه افتد کسی بهتر ز دام صحبت است
۲
منکر آئینهاند آنها که اهل عزلتاند
خلوتی کابنای جنسی گنجد آنجا کثرت است
۳
با وجود ناتوانی نرگس بیمار او
شوق خونریزیش بیش از آرزوی صحت است
۴
دهر را هم مشرب عزلتپسند افتاده است
نیست بیوجهی که دایم دشمن جمعیت است
۵
زیور آئینهٔ دل روشنی باشد نه عکس
خانهٔ تاریک را شمعی به از صد صورت است
۶
قدت از پیری کمان شد، گوشهای خوش کن کلیم
از پی خوبان دویدن با عصا بینسبت است
تصاویر و صوت

نظرات