
کلیم
شمارهٔ ۴۰ - در وصف اورنگ پرجلال شاه جهان
۱
پادشاها پایه تختت بود تاج سپهر
دولت گردون نگر کش یکسر و چار افسرست
۲
تخت نه، خرم گلستانی زمرد سبزه اش
آتش الماسست و گل املست و خاکش گوهرست
۳
آتش خورشید در تا بست از یاقوت آن
چشمه مهتاب هم از آب الماسش ترست
۴
گر چراغ وصف لعلش می فروزم در ضمیر
در زمان پروانه اندیشه بی بال و پرست
۵
آتش یاقوت روشن کرده والا گوهری
آب آنهم باعث تردستی صنعتگرست
۶
زاده دریا و کان را دارد اندر بند خویش
هر کجا آزاده ای دیدیم در بند زرست
۷
آب در بحر آنقدر نبود که در تخت توزر
هیچ کانراسنگ چندان نیست کانرا گوهرست
۸
حاصل دریا و کان گردیده صرف زینتش
زانکه تخت دولت شاهنشه بحر و برست
۹
بادبر اورنگ شاهی جاودان، شاه جهان
تا سریر هفت گردون زرنشان از اخترست
تصاویر و صوت

نظرات