
کلیم
شمارهٔ ۴۹ - تاریخ فوت آصف خان
۱
خوش آن روشندل صاحب بصیرت
که بیند پشت و رو کار جهان را
۲
چو دنیا را بکام خویش بیند
بقدر سود اندیشد زیان را
۳
فلک برگشتنی دارد، چه حاصل
بسوی خود کشیدن این کمان را
۴
دکان ما و من خواهند برچید
ز تابوتست تخته این دکان را
۵
روان آبی بود در گلشن تن
کزان رونق بود این گلستان را
۶
بهنگامی کز آن میراب تقدیر
ز بالا بندد این آب روان را
۷
مآل حال آصفخان بداند
کند روشن فضای آسمان را
۸
عنان اختیارش رفت از دست
که بگرفتی گریبان جهان را
۹
زکار افتاد آن دستی که لایق
نمی دید آستین کهکشان را
۱۰
ز دل تاریخ فوتش خواستم، خواند
بمن این بیت چون آب روان را
۱۱
(نه آصفجاه و نه آن جاه ماند
بقا بادا سلیمان زمان را)
تصاویر و صوت

نظرات