کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

شمارهٔ ۴۱ - وله ایضاً فیه

۱

دعاگو را توقّع بود صدرا

که چون عمری ترا دمساز گردد

۲

بصد ترتیب و تشریف و نوازش

ز دیگر بندگان ممتاز گردد

۳

چو دارد مایه از خاک جنابت

برفعت با فلک انباز گردد

۴

نبود اندر خیال او کزینسان

قرین فقر و جفت آز گردد

۵

بچنگ گوشمال محنت اندر

چنان ابریشم ناساز گردد

۶

هنوزش هست امّیدی که ناگه

در دولت برویش باز گردد

۷

چو اقبال تو بر وی کرد اقبال

سرانجامش به از آغاز گردد

۸

گرش این آرزو گردد محقّق

بدین درگاه با صد ناز گردد

۹

وگرنه زین سپس زحمت نیارد

بهم آن راه کامد باز گردد

تصاویر و صوت

نظرات