
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۱۰۰
۱
مخور ای دل غم بسیار مخور
ور خوری جز غم دلدار مخور
۲
نه غم یار عزیزست؟ آن نیز
اگرت هست نگهدار مخور
۳
یار تیمار تو چون می نخورد
پس تو بی فایده تیمار مخور
۴
خه! چنین خواهمتف، احسنت،ای یار
غم من اندک و بسیار مخور
۵
من ز عشق تو زیم یا میرم
تو خود البّته غم کار مخور
۶
پشت من بشکن و پیمان مشکن
خون من می خور وز نهار مخور
۷
چشم تو دوش لبت را می گفت
با فلان باده دگر باره مخور
۸
لب تو گفت بدو خیز بخسب
تو که مستی غم هشیار مخور
نظرات