
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۱۰۸
۱
زان شب که با تو دست در آغوش کرده ام
یکباره ترک صبر و دل و هوش کرده ام
۲
هرچ آن نه عشق تست ببازی گرفته ام
هرچ آن نه یادتست فراموش کرده ام
۳
در چشم من شدست یکی دانة گهر
هر نکته یی که از دهنت گوش کرده ام
۴
خالی شده دماغ من از مستی و خمار
زان باده ها که از لب تو نوش کرده ام
۵
بر چرخ می رسید خروش دل از فراق
او را بوعده های تو خاموش کرده ام
۶
از چشم نیم خواب تو امروز روشنست
آن ناله ها که من ز غمت دوش کرده ام
۷
دستم که زیر سنگ فراقست هر شبی
تا روز با غم تو در آغوش کرده ام
۸
پرسیدم از دلم که چرا دوری از برم؟
گفتا که خوفرا رخ نیکوش کرده ام
تصاویر و صوت

نظرات
عین. ح
مجتبی قرقانی