
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۱۱۱
۱
جان که در عالم خود او را داشتم
بهر تو نا بوده اش انگاشتم
۲
دیده را با نقش تو پرداختم
سسینه را از مهر تو انباشتم
۳
مطبخ سودای خود یعنی دماغ
از برای عشق تو افراشتم
۴
در زمین سینه از روز نخست
دانۀ دل خود بنامت کاشتم
۵
تختۀ وقف غمت بر دل زدم
نام عشق تو برو بنگاشتم
۶
از زر و سیم رخ و اشک آنچه بود
آن زر و سیم آن تو پنداشتم
۷
گر دلی بد، تن بهجرش در زدم
ور تنی بد، دل ازو برداشتم
۸
از سر هر دو جهان برخاستم
جز غمت کز بهر خود بگذاشتم
تصاویر و صوت

نظرات