کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

شمارهٔ ۱۲۴

۱

ما حالی از نشاط کناری گرفته ایم

در سر زجام غصّه خماری گرفته ایم

۲

پرورده ایم دشمن جانرا بخون دل

پس لاف می زنیم که یاری گرفته ایم

۳

چندین هزار گلبن شادی درین جهان

ما با غم تو دامن خاری گرفته ایم

۴

دیدم نبهره بود بمعیار مردمی

از دوستی هر که عیاری گرفته ایم

۵

هرگه که دست در سر زلف بتی زدیم

چون نیک بنگری دم ماری گرفته ایم

۶

جز درد دل ز دیده ندیدیم ازین سبب

بر خون دل زدیده کناری گرفته ایم

۷

کردم شمار و در غلطم از همه شمار

عمر خود زهر که شماری گرفته ایم

۸

آیین خوش دلی ز زمانه بر اوفتاد

ما بیهده چرا پی کاری گرفته ایم؟

تصاویر و صوت

نظرات