
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۱۲۹
۱
نگارا چند ازین پیمان شکستن
ز پیشانی دل سندان شکستن
۲
کمان ابروان در هم کشیدن
وزو در جان من پیکان شکستن
۳
سر زلف تو ان نا تندرستت
که باشد عادتش پیمان شکستن
۴
لبت را رسم باشد گاه خنده
گهر را کار در دندان شکستن
۵
شکر را عیش شیرین تلخ کردن
قدح را خنده اندر جان شکستن
۶
دهانت راست عادت وقت گفتار
زشکّر پستۀ خندان شکستن
۷
دلم زندان غم گشتست و این راست
همیشه عادت زندان شکستن؟
۸
چه مردی باشد اندر عهد بستن
بدشواری و پس آسان شکستن؟
۹
بدین سستی که پیمان تو باشد
بیک ساعت دو صد بتوان شکستن
نظرات