
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۱۳۳
۱
کجایی ای بدو لب آب زندگانی من ؟
کجایی ای غم تو اصل شادمانی من؟
۲
ببوی وصل توام زنده، وز غمت مرده
اگر چه فارغی از مرگ و زندگانی من
۳
بپرس حال دل من بشرح از غم خویش
که آگهست خود از حال سوزیانی من
۴
چنان که بر دل من هست سر گرانی تو
مباد در پی حسن تو دل گرانی من
۵
غریب شهر توام، رحمتی بکن آخر
مکن جفا و ببخشای بر جوانی من
۶
بشهر خویش مرا پاسبان بدند کسان
کنون همه ز پی تست پاسبانی من
۷
بدین صفت که منم از زمانه سر گشته
نبود در خورم این عشق ناگهانی من
۸
ز آب چشم برنج اندرم که هر لحظه
بخلق بر شمرد محنت نهانی من
نظرات