
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۱۳۸
۱
مرا دلیست هوس خانۀ غم آبادی
که گر بدور فتادی مرا به افتادی
۲
طرب نکوهی، انده کشی، غم اندوزی
ز کار عیش پشیمان، به درد دل شادی
۳
درو بهر سر مویی نهفته درد دلی
درو بهر سر انگشت، خار بیدادی
۴
بسان شعلۀ انگشت هر نفس که زنم
برو چنان که بر آتش براوفتد بادی
۵
تنم ز خون جگر گشته بود مالامال
اگر نه نایژةۀ خون ز دیده بگشادی
۶
بدام خوبان صد ره فتاد و بیرون جست
ولی فتاد ازین ره بدست استادی
۷
بدین صفت که منم یار ار بدانستی
به پرسش ار نشدی رنجه، کس فرستادی
نظرات