
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۱۵
۱
هر که رخسارش آرزو کردست
گل بر بارش آرزو کردست
۲
بی خودیّ دلم بجای خودست
زانکه دیدارش آرزو کردست
۳
تا گرفتار هجر اوست دلم
مرگ صد بارش آرزو کردست
۴
گو بیا حال من نخست ببین
هر که این کارش آرزو کردست
۵
عشق بی رنج هر که می طلبد
گل بی خارش آرزو کردست
۶
در بر من دلی جگر خوارست
که غم یارش آرزو کردست
۷
می گریزد بسایۀ زلفش
باد گلزارش آرزو کردست
۸
عقل سودای وصل او نپزد
گرچه بسیارش آرزو کردست
۹
اشک چون نار دان که می بارم
چشم بیمارش آرزو کردست
نظرات
nabavar