
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۱۹
۱
آنکه سرم بر خط فرمان اوست
گوی دلم در خم چوگان اوست
۲
دل به غمش دادم و جان هم دهم
گر لب و دندان لب و دندان اوست
۳
حال دلم هر چه پریشانی است
پرتو آن زلف پریشان اوست
۴
زهره و مه چونکه ببینی به هم
دانی که زه و گوی گریبان اوست
۵
تشنه بمیرد چو دلم هر که او
در طلب چشمۀ حیوان اوست
۶
چشمۀ خورشید بدان آب روی
قطره یی از چاه زنخدان اوست
۷
صبر چنان سخت کمان در غمش
سست تر از عقدۀ پیمان اوست
۸
دل که چنان سینه همی کرد وی
دیدمش او هم نه ز مردان اوست
۹
شاید اگر دل نه به فرمان ماست
زانکه به هر حال که هست آن اوست
تصاویر و صوت

نظرات
عین. ح