
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۲۲
۱
نگار دل سیاهم لاله رنگیست
چو غنچه بسته طبعی، چشم تنگیست
۲
چو بیماریست چشم نا توانش
که بر دوشش ز غمزه نیم لنگیست
۳
نگارا بس کن آخر زین جفاها
که هر کس را که بینی نام و ننگیست
۴
مرا دایم بوصل تو شتابیست
وگرچه در تو زین معنی درنگیست
۵
تو بس سنگین دلی ، آری ، توانی
اگر صبری کنی ، کاندر تو سنگیست
۶
دو ابروی تو بر شکل کمانیست
که هر غمزه درو تیر خدنگیست
۷
چرا تیر و کمان بر من کنی راست؟
مگر زین بیشتر بامات جنگیست؟
۸
زبانت چون روان گردد بعذرت
تو گویی لنگی اندر دوش لنگیست
۹
سرش سبزست و لب خندان و رخ سرخ
چو گل هر کس کش از روی تو رنگیست
۱۰
تنم گفتم که نالانست، گفتا:
چه بودستش؟ بنامیزد! چو چنگیست
نظرات