کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

شمارهٔ ۲۹

۱

دوری از یار اختیاری نیست

لیک ما را ز بخت یاری نیست

۲

چه کنم؟ با ستیزه رویی بخت

چاره الّا که سازگاری نیست

۳

هم ز عشقت بپرس حال دلم

گر بقول من استواری نیست

۴

تا بگوید که بی توام شب و روز

کار جز ناله ها و زاری نیست

۵

عشق و نام نکو چگونه بود؟

عشق جز رنج و جان سپاری نیست

۶

ای که در عشق عافیت طلبی

غلطست این که می شماری نیست

۷

هر کجا عشق، مستی و پستیست

علم و زهد و بزرگواری نیست

۸

عاشق تر از سرزنش کجا ترسد؟

عاشقی جز که بردباری نیست

۹

بر سر کوی عاشقان چه کند

هر کرا برگ عجز و خواری نیست؟

۱۰

گو برو آب روی خویش مبر

هر کرا روی خاکساری نیست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
امیر اصغری
۱۳۹۹/۰۱/۰۵ - ۰۱:۲۰:۲۵
بیت هشتمعاشق از سرزنش...