کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

شمارهٔ ۳۵

۱

تا بکف جام می توانم دید

زهد و سالوس کی توانم دید؟

۲

نکنم یاد زهد و صومعه هیچ

تا رخ ترک فی توانم دید

۳

هر دم از باد پیچش افتاده

در تهی گاه نمی توانم دید

۴

از قدح باده چون فروغ زند

در عدم نقش شی توانم دید

۵

ز اندرون قدح بچشم صفا

راز پنهان می توانم دید

۶

بر گل عارض نکو رویان

شبنم از رشح خوی توانم دید

۷

در سر زلفشان دل شده را

نیم شب نقش پی توانم دید

۸

نه نه، کز زهد چنگ بدرک را

رگ گسته ز پی توانم دید

۹

شیشۀ بد مزاج نازک را

زامثلا کرده قی توانم دید

۱۰

ورصراحی نه در رکوع بود

ریخته خون وی توانم بود

تصاویر و صوت

نظرات