
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۵۳
۱
عشق تو گردست در زمانه برآرد
ز آدمیان قحط جاودان برآرد
۲
رخصت آهی بده که تا دل تنگم
یک نفس آخر بدین بهانه برآرد
۳
یارگی عشق تو چو تاختن آرد
عقل نیارد که سر زخانه برآرد
۴
فتنه چو پروانه یافت از خطت ،اکنون
مغز سلامت بتازیانه برآرد
۵
مردمک دیده هر دم از مژه جاروب
بر در تو گرد آستانه برآرد
۶
بوک دل گم شده ز خاک درتو
جایگهی سر بدین ترانه برآرد
۷
جان جهان در دهانة عدم افتد
آتش عشق تو گر زبانه بر آرد
۸
نیز چو دندان تو خوشاب نباشد
گر صدف از دل هزار دانه برآرد
۹
روی ترا بی نقاب آینه بیند
زلف تو آسوده سر بشانه برآرد
۱۰
حیف نباشد من از غم تو بدین حال
زلف و رخت سر بدین دوگانه برآرد؟
نظرات
عین. ح