
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۵۹
۱
باد بر خاک ترک تازی کرد
با عروسان خفته بازی کرد
۲
ابر از آب دیده وقت سحر
جامۀ شاخ را نمازی کرد
۳
غنچه را بر سماع بلبل مست
وقت خوش گشت و خرقه بازی کرد
۴
من چو نرگس ندیده ام هرگز
خاک پایی که سرفرازی کرد
۵
اندرین هفته باد ناسودست
بس که هر گونه کارسازی کرد
۶
نرگسانرا کلاه زر بخشید
غنچه را برگ دلنوازی کرد
۷
چون زبان بنفشه کوته یافت
سوسن آنجا زبان درازی کرد
۸
گل که اوّل ز برگ و ساز تمام
بر سر شاخ ترک نازی کرد
۹
وز غرور توانگریّ و جمال
بلبلان را جگر گدازی کرد
۱۰
عاقبت خاک بر دهان افکند
زانکه دعوی بی نیازی کرد
نظرات