
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۷
۱
هر که اندر موسم گل همچو گل می خواره نیست
آنچنان پندار کوخود در جهان یکباره نیست
۲
نرگس صاحب نظر تا دید احوال جهان
اختیارش از جهان جز مستی و نظّاره نیست
۳
تا صبا شد حلّه باف و ابر شد گوهرفشان
هیچ لعبت در جهان خالی ز طوق و یاره نیست
۴
گل ز بلبل طیره شد، زان جامه برخود پاره کرد
زآنکه پر گویست و او را طاقت گفتاره نیست
۵
ساغر لاله اگر بشکست بر جای خودست
زانکه جای کاسه بازی مغز سنگ خاره نیست
۶
از لب سوسن چو رنگ و بوی شیر آید همی
پس برای چه چو غنچه بسته در گهواره نیست؟
۷
نسترن بر گلبن و برگ شکوفه در هوا
از طریق صورت الّا ثابت و سیّاره نیست
۸
از درون پیرهن رنگی ندارد حسن گل
ز آنکه او را مایۀ خوبی بجز رخساره نیست
۹
گر جهد بیرون ز سنگ خاره آتش پاره ها
لاله را از سنگ خاره جسته آتش پاره نیست
۱۰
در میان سرو و سوسن رطل می باید گران
مجلس آزادگانرا از گرانی چاره نیست
نظرات
فرشید