
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۷۳
۱
در عشق تو دل بجان همی کوشد
عاجز شد و همچنان همی کوشد
۲
در سنبل تابدار میپیچد
با نرگس دلستان همی کوشد
۳
پیدا گوید که فارغم، وانگه
با درد تو در نهان همی کوشد
۴
با آن همه ناتوانی چشمت
با خلق همه جهان همی کوشد
۵
هر کس که وصال تو همی جوید
با گردش آسمان همی کوشد
۶
تا وصل تو خود کرا بود روزی
حالی همه کس در آن همی کوشد
۷
در عشق ز صبر شکرها دارم
انصاف که بر چه سان همی کوشد
۸
با هجر تو گرچه بس نمیآید
مسکین چه کند؟ بجان همی کوشد
۹
دل می خرد از لبت بجان بوسی
گر سودست ار زیان همی کوشد
تصاویر و صوت

نظرات
عین. ح