
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۷۴
۱
دلم هر شب از عشق چندان بنالد
که از آه او چرخ گردان بنالد
۲
ندانم چه بیماریست این که جانم
ننالد ز درد و ز درمان بنالد
۳
برقص اندر آید دل از سینۀ من
سحرگه که مرغی ز بستان بنالد
۴
چو چنگ ارزنی یک سرانگشت در من
ز من هر رگی برد گرسانی بنالد
۵
اگر بشنود کوه نالیدن من
ز درد دل من دو چندان بنالد
۶
لبی کو بخاک درش تشنه باشد
عجب نیت کز آب حیوان بنالد
۷
بتیمار هجران گرفتار گردد
هر آن دل که از نازجانان بنالد
نظرات
عین. ح