
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۸۶
۱
یا رب! این بچّهٔ ترکان چه ز ما میخواهند؟
که همیشه دل ما را به بلا میخواهند
۲
زلف پرچین ز چه بر زیر کله میشکنند؟
گر نه مان بسته ترا ز چین قبا میخواهند
۳
روز اسب و زره و تیغ و کمر میطلبند
شب شراب و قدح و زیر و دوتا میخواهند
۴
ده منی گرز چو از دست بمی اندازند
یک منی ساغر در حال فرا میخواهند
۵
باز چون از پی بازی سوی میدان تازند
گوی و چوگان ز دل و قامت ما میخواهند
۶
زلف چون چوگان دارند و زنخدان چو گوی
پس ز ما عاریت این هر دو چرا میخواهند؟
۷
آفت هوش و روانند و بلای دل و دین
وآنگه ایشان را مردم به دعا میخواهند
۸
اصلشان چون ز خطا باشد بر اصل خطا
لاجرم بوسه بها جزو خطا میخواهند
۹
رایگانی به تو کی بوسه دهند؟ آن قومی
کز پی بچّهٔ خود شیربها میخواهند
تصاویر و صوت

نظرات