
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۹۴
۱
بی تو مرا زندگی بکار نیاید
محنت هجر تو در شمار نیاید
۲
در چمن وصل روی تو گل عیشم
پی مدد خون دل ببار نیاید
۳
روز نباشد که آفتاب جهان سوز
بر سر بامم بکار زار نیاید
۴
بگذرد از عمر سالها که دلم را
بر سر کوی طرب گذار نیاید
۵
تا که نبینم بنای وصل تو محکم
قاعدۀ عمرم استوار نیاید
۶
تا نشود دل ز زندگانی خود سیر
بردم آن زلف همچو مار نیاید
۷
وا دل من اگر بگوش تو هر شب
از لبم این ناله های زار نیاید
۸
گفتمت ای جان مکن جفا که رخت را
دود دل من همی بکار نیاید
نظرات
عین. ح
عین. ح