کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

شمارهٔ ۹۹

۱

زهی در حسرت آن چشم مخمور

فتاده نرگس سرمست رنجور

۲

سخن در لعل تو عقلست در جان

قدح در دست تو نور علی نور

۳

روانروا در خوشی لعل تو مایه

فلک را در جفا خوی تو دستور

۴

بهار آمد، چه داری؟ خیز کاکنون

نباشد مردم هشیار معذور

۵

چو غنچه هرگز او بوی دل آید

نماند وقت گل او نیز مستور

۶

فلک می گردد ای غافل چه باشی

بدین ده روزه ملک حسن مغرور؟

۷

اگر شادی بخون خواری بهر حال

ز خون عاشقان به خون انگور

۸

بیاد بزم خسرو جام پر کن

که باد از دولت او چشم بد دور

تصاویر و صوت

نظرات