کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

شمارهٔ ۱۰۴ - وله ایضا

۱

نیک درخط شده ام از قلمت

که مرا قصد بجان می دارد

۲

عثرات من غمگین از بر

همه چون آب روان می دارد

۳

همه در روی رهی می گوید

هر چه طبع تو نهان می دارد

۴

با همه سر سبکی کوراهست

سر بر این خسته گران می دارد

۵

یک زبانست بید گفتن من

ورچه دایم دو زبان می دارد

۶

شبروی می کند اندر خط تو

راه بر خسته دلان می دارد

۷

بامنش رای سیه کاریهاست

راستی را سر آن می دارد

۸

گرچه از غایت صفرا باشد

که زبان تلخ چنان می دارد

۹

در سرش چیزکی از سودا هست

کنده بر پای از آن می دارد

۱۰

هست دیوانه تر از من صدره

که ز دست تو فغان می دارد

۱۱

مدهش از پی سودا ترشی

که به سوداش زیان می دارد

تصاویر و صوت

نظرات