
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۱۶۳ - وله ایضا فی التّجرید
۱
اندرین مرغزار کشت و درود
تیره و خیره چند خواهی بود؟
۲
چند خواهی بناز در برداشت
دل اتش پرست دود اندود؟
۳
روز و شب خون خود همی ریزی
تو به تیغ زبان زهر آلود
۴
مال و ملک جهان ترا شده گیر
چون نباشی تو، مال و ملک چه سود؟
۵
از تو خشنود نیست هیچ کسی
وانگهی هم تو از تو ناخشنود
۶
دودمانی در آتش اندازد
گر ضعیفی ز دل برآرد دود
۷
هر که آسایش دلی دادست
بهمه حال خویشتن آسود
۸
عقل داند که بر زیان بودست
هر که از بهر مال جان فرسود
۹
که بهر حال آنچه زوکم شد
بیش از آن بود کاندر آن افزود
نظرات